• وبلاگ : همسفر عشق
  • يادداشت : دل نوشته من
  • نظرات : 10 خصوصي ، 36 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    گاهي همين طوري از خانه بزن بيرون
    بي خيال هر چه که هست
    وهم هوا از حيرت نمور علف لبريز است
    خنکاست
    خدايي کن
    عشق همين است ديگر
    تو بايد از گردنه هاي باران گير بسياري بگذري
    اين را پايت نوشته اند
    دست بردار دختر
    گاهي بايد تنها براي يکي پاره نور
    شنيدن يک تکه يک ترانه حتي
    همتاي صبوح کشان سحري
    از هزار و يک شب اين آسمان خواب آلوده بگذري
    خيال کردي تو
    عشق فقط لا به لاي کلمات ساده ي من است ؟
    هوو ... راه ها مانده تا خيلي از غروب

    من هرگز از خود سخن نخواهم گفت، من کوله بار سنگين تر و بزرگ تر خويش را بر دوش هاي ناتوان تو نخواهم نهاد، من مي کوشم تا تو کوله بارت را به زمين افکني چگونه با گفتن از خويش آن را سنگين تر کنم؟؟

    بار سنگين و خشني را که شانه هاي نيرومند و پر طاقت و پير مرا به درد آورده است و مجروح کرده ، بر شانه هاي ظريف و شکننده ي تو بگذارم؟؟

    من از خودم نمي گويم، تو را بيشتر آزار نخواهم داد، تو اکنون بار سنگين اندوه خويش را بر دوش داري و مي دانم که هر لحظه سنگين تر و طاقت فرسا تر خواهد شد، من بايد تو را دل دهم، نيرو دهم تا در زير فشار بي رحم و خشن آن به زانو در نيايي، آن را بکشي، ببري، نه، آن را از دوش بيفکني، پرت کني و سبکبال و آزاد و آسوده گردي، بي رنج، آرام، شاد و خوشبخت...

    معلم شهيد، علي شريعتي...

    سلام عزيزم
    ممنون که بهم سر زدي
    ببخش اين چند مدت نميتونم زياد بيام نت
    شايد دفعه بعد که بيام هفته بعد باشه[تشويش]
    خوشحالم کردي بهم سر ميزدي
    دوست دارم
    فعلا باي
    سلام...
    من آپم ولنتاينتم مبارک
    from your valentain
    صد البته از اول
    قرار نبود نزديک به اين همه دور
    با دست بسته و دل شکسته به دريا برگردم
    هم از اين راه بودکه گولم زدند
    پريان دره ي انار را مي گويم
    گولم زدند و
    چراغم را در آستانه ي آسمان افروختند
    تا بي هيچ گفت و گويي
    شکستن خويش را
    به روياي شاعران و فرشتگان خسته بفروشم
    اصلا قرار نبود
    من شاعر در خود شکستگان سرزمين شما باشم
    تنها شبي شنيدم
    ملائکي از ني نواي گريه آمدند
    گفتند : قول علاقه همان و
    کيفر کلمات ... همان
    که باز غمگين ترين ترانه ها را پاي تو خواهند نوشت
    هي هشياري ات بشکند اي عشق
    که اين همه مرا
    الفباي نخورده ي مستان خسته آموخته اي...

    سلام

    نتوان عشق و عاشق و معشوق را يكجا ديد، كه اگر ببيني بايد در آن تأمل كرد.

    بلاگ خوبي داريد. موفق باشيد

    سلام خانمي
    دستور زبان عشق
    دست عشق از دامن دل دور باد!
    مي‌توان آيا به دل دستور داد؟

    مي‌توان آيا به دريا حکم کرد
    که دلت را يادي از ساحل مباد؟

    موج را آيا توان فرمود: ايست!
    باد را فرمود: بايد ايستاد؟

    آنکه دستور زبان عشق را
    بي‌گزاره در نهاد ما نهاد

    خوب مي‌دانست تيغ تيز را
    در کف مستي نمي‌بايست داد
    قيصر امين پور

    سلام

    زهرا ام زيباي مادري كه دنيا از بزرگي فرزندانش مي لرزد.

    خيلي از اسمت خوشم مياد

    در ضمن مطالب خيلي زيبايي داري.

    ممنون ازت به وبلاگ منم سري بزن

    خدا حافظت

    سلام زهرا جون مطالب قشنگي داري يعني همونايي كه من دنبالشونم

    موفق باشي گلم

    به منم سر بزن

    سلام.

    زهرا جان وبلاگ بسيار زيبا و پر از احساسي داري.

    با آروزي موفقيت براي تو. حتما سري به ما بزن

    سلام

    از اشنايي با شما خوشحالم

    با سلام به شما
    مطلب جالبي نوشته بوديد. ممنون.
    درباره ادله متعدد حمايت از فلسطين مطلب نسبتا جامعي نوشته ام. اميد که از نظرات شما هم استفاده کنم و آن را کامل کنم تا کور شوند امثال مرعشي و شهروند که حرف هاي صهيونيسم و فراماسونري را تکرار مي کنند.
       1   2   3      >