• وبلاگ : همسفر عشق
  • يادداشت : دل نوشته
  • نظرات : 2 خصوصي ، 20 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    دست بالا بردم ,
    تا که دستان پر از خواهش من را شايد ,
    مهر او دريابد .
    بارها خوانده ام او را اما ,
    او مرا مي شنود ؟
    و ميان همه هستي بي پايانش ,
    او مرا مي بيند ؟
    در جهاني که , هزاران مه و خورشيد در آن ناچيزند ,
    ذره را راهي هست ؟
    بارش ابر سپيد ,
    تاري پنجره , وهم مرا مي شويد .
    کهکشاني به دل پنجره ام جاي گرفت ,
    و خدايي به دل کوچک من .
    قاصدي در راه است ,
    و پيامي از نور .
    مي تواني که بخواني تو مرا ,
    من تو را مي شنوم , مي بينم .
    ميل جاري شده در خواندن تو ,
    پاسخ ماست .
    رود با ميل خودش جاري نيست ,
    جذبه مهر فرا خوانده ز دريا ,
    سبب جاري رود .
    دست خالي مرا نور اجابت پر کرد .
    چشم نمناک مرا ,گريه شوق ...