به دقت نگاهش کن رنگ و روي دو ديده اش کافي ست دويدن کلمات شکسته اش کافي ست کناره هاي لب و گاه گوشه هاي حروفشقسم هم خواهد خورد به دقت نگاهش کن او که با تو سخن مي گويد قصه خوان خواب هاي خود است با دستهاي لرزان خسته اش که از اثبات آسان يک حقيقت ساده عاجز است و تو مي داني دارد دروغ مي گويد با اين حال بگو بله باز هم بگو بله و بعد او را ببخشو بعد تنهايي عظيم آدمي را باور کن او دوباره باز خواهد گشتاين وهله همچون تو با چراغي روشن در دست زلال عظيم بي ريا دانا و بي دروغ...