گاهي همين طوري از خانه بزن بيرون بي خيال هر چه که هست وهم هوا از حيرت نمور علف لبريز است خنکاست خدايي کن عشق همين است ديگر تو بايد از گردنه هاي باران گير بسياري بگذري اين را پايت نوشته اند دست بردار دختر گاهي بايد تنها براي يکي پاره نور شنيدن يک تکه يک ترانه حتي همتاي صبوح کشان سحرياز هزار و يک شب اين آسمان خواب آلوده بگذريخيال کردي تو عشق فقط لا به لاي کلمات ساده ي من است ؟هوو ... راه ها مانده تا خيلي از غروب