در تاريكي چشمانت را جستم
******
در تاريكي چشمانت را جستمدر تاريكي چشمهايت را يافتمو شبم پر ستاره شد.تو را صدا كردمدر تاريكترين شب هادلم صدايت كردو تو با طنين صدايم به سوي من آمديبا دست هايت براي دست هايم آواز خواندي.با تنت براي تنم لالا گفتيچشمهاي تو با من بودو من چشمهايم را بستمچرا كه دستهاي تو اطمينان بخش بود.صدايت ميزنم گوش بدهقلبم صدايت ميزند.شب، گرداگردم حصار كشيده استو من به تو نگاه ميكنم.از پنجرههاي دلم به ستارههايت نگاه ميكنمچرا كه هر ستاره آفتابي است.من آفتاب را باور دارممن دريا را باور دارمو چشمهاي تو سرچشمه درياهاستانسان سرچشمه درياهاست