با هر چه عشق نام تو را بايد نوشت با هر چه رود نام تورا بايد سرود
اگه خواستيد سري به وب ما هم بزنيد
اگه ميشه بيايد تبادل ليگ داشته ماشيم
منتظر هستم
به اميد ديدار
سلام زهرا خانم .
شعر تلخ در عين حال زيبايي بود !
هم تهديد داشت هم يه مهربوني خاص ...
ديگه چي بگم ...
دستتون درد نكنه .
سلام. وبلاگ زيبايي داريد، يعني همه ما يک روز تلافي مي کنيم؟ اميدوارم که هميشه موفق باشيد.
سلام دوست عزيز ممنون كه به منم سر زدي.
شعر قشنگي بود پيروز باشي
من اينجا مانده ام در پشت پاييز مرا پيدا کن اي باد بهاري
من از آواز خاموشي ملولم نمي خواهم در اين غربت بميرم
هزاران آسمان بال وپر من بخوان نام مرا تا پر بگيرم
سلام/موفق باشي
خوب رويان جهان رحم ندارد دلشان
بايد از جان گذرد هر كه شود عاشقشان
روز اول كه سرشتند ز گل پيكرشان
گلشان سنگي داشت
كه همان شد دلشان
________________
يك روز تلافي ميكنم
خيلي وبلاگ قشنگي داريد
اميدوارم سر بزني
ممنون
سلام ...
نوشتتون خيلي قشنگ بود ...
خيلي حرف دل من بود ... خيلي ...
سبز باشيد و سلامت ...
يا علي ...
ز هوشياران عالم هر كه راديدم غمي دارد
دلا ديوانه شو ديوانگي هم عالمي دارد
اگرچه قدر نگاه تو را ندانستمولي هميشه به ياد تو شعر مي خوانمكنون اگر تو كنارم نماني و بروي ميان هاله اي از انتظار مي مانم
موفق باشيد
ديروزي ها
به امروزي ها نگاه کن
فرداها خود خواهند شناخت تو را ...
به وبلاگ منم سر بزنو نظر بده خوشحال ميشم
عاشق سكوت مي كند و تلافي راهي است دورتر
و سكوت آرامش دل است و تلافي آرامشي است خيالي
باز باران با ترانه
مي خورد بر بام خانه
باز باران با پرستو
مي سرايد بي حوس کو
باز باران با شقايق
مي سرايد از حقايق
باز باران با کبوتر
مي کند دل را ز او پر
باز باران با اقاقي
مي کند دردش تلافي
سلام
زيبا بود - ممنون !
همه مداد رنگي ها مشغول بودند به جز مداد سفيد ...!! هيچ کس به او کار نمي داد ... همه مي گفتند :(( تو به هيچ دردي نمي خوري.)) يک شب که مداد رنگي ها توي سياهي کاغذ گم شده بودند، مداد سفيد تا صبح کار کرد، ماه کشيد ، مهتاب کشيد که کوچک و کوچک و کوچکتر شد ... صبح توي جعبه مداد رنگي جاي خالي او با هيچ رنگي پر نشد ....