پرنده بودن و باران ، پرنده بودن و بادپرنده بودن و تقدير هر چه بادابادسکوت درخور اين لحظه هاي روشن نيستبخوان بلند بر اين قله هاي بي فرهاداگرچه با عطش سوختن زمين گيرممرا به باد غزل هاي خويش خواهي دادتو با سرودن از آغوش صبح مي بري امبه رقص دستهءگنجشک در مزارع بادومن دوباره همان دوره گرد خواهم خواندسکوت ... زخمه ... غزل خط فاصله فرياد ...