پرنده بودن و باران ، پرنده بودن و بادپرنده بودن و تقدير هر چه بادابادسکوت درخور اين لحظه هاي روشن نيستبخوان بلند بر اين قله هاي بي فرهاداگرچه با عطش سوختن زمين گيرممرا به باد غزل هاي خويش خواهي دادتو با سرودن از آغوش صبح مي بري امبه رقص دستهءگنجشک در مزارع بادومن دوباره همان دوره گرد خواهم خواندسکوت ... زخمه ... غزل خط فاصله فرياد ...
سلام آبجي جون
وبلاگت خيلي قشنگه پيش ما هم بيا
با تبادل لوگو موافقي خبرم كن
باي
سلام
خيلي باحالي
ما هم اينجا هستيم
خيلي با حاله اگه مي شه يه سر به وبلاگ من هم بزنيد ولي ببخشيد كه چند تا از موضوعاتتون رو برداشتم
سلام عزيزم....
خوبي؟؟
فرشتگان روزي از خدا پرسيدند: بار خدايا تو که بشر را اينقدر دوست داري غم را چرا آفريدي؟ خداوند گفت:غم را بخاطر خودم آفريدم چون اين مخلوق من که خوب مي شناسمش تا غمگين نباشد به ياد خالق نمي افتد...
(خدا را فراموش مكن)
اميدوارم خداي اطلسي ها با تو باشد / پناه بي كسي ها با تو باشد / تمام لحظه هاي خوب يك عمر / به جز دلواپسي ها با تو باشد
سلام عزيزم
سال خوشي داشته باشي
از لطفت ممنونم
آپم
سلام دوستم
ممنون كه بهم سر زدي . مطلبت قشنگ بود .
التماس دعا.......
سال نو شما هم مبارك
سالي به لطافت ابريشم و به سفيدي شير و پر از پول داشته باشيد
ممنون كه سر زديد
موفق باشيد
... خيلي دلم گرفته از خيليا ...
من خيلي اين شعر را دوست دارم...
سلام زهرا جان . ممنون كه به ستاره سر زدي.
شعر زيبايي را انتخاب كردي دوست من .
برات ارزوي موفقيت دارم زهرا عزيز .
بازم به ستاره سر بزن خوشحال ميشم دوست من
سلام خانومي
خيييييييييلي قشنگ بود
پيروز باشي