همسفر عشق
خانه دوست کجاست؟ مردی در دشت بزرگی بود که پرسید از آسمان! خانه عشق کجاست؟! ابرها اشک ریختند به دشت جویی به راه افتاد که آسمان نجوا داد آب به خانه عشق می رود! خانه عشق در کوچه باغ خداست! پای سپیداری بلند! جایی که گل سرخ به رنگ لب یار، دل میبازد! جسم با دیدن او جان میبازد! به درخت سپیدار که رسیدی گل سرخی میبینی! در پس گل سرخ دریچه ست رو به دیواری بلند! در پشت دیوار بلند کبوتر٬ لانه ای دارد! چند قدم مانده به لانه پیش سنگی کبود که سکوت پر است در همه جا به دوردستها نگاه کن! جنگل سبزی بینی سبزتر از رنگ خدا! آنگاه به صدای قلبت گوش کن! خوب که گوش کنی.... او به تو می گوید خانه عشق کجاست!!!!
:
Design By : Theam.TK |