سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شهر من ...؟! - همسفر عشق شهر من ...؟! - همسفر عشق


همسفر عشق

خیابونای شهر من پر از خیانته فقط
با زندگی تو کوچه هاش سریع می سازه گرگ ازت


تشنه ی پولت میکنه ، تشنه ی خون آدما
از همه دورت میکنه ، کثیفه این آب و هوا

چرکه دلت ، سرخه نگات ، دنبال اسکناسی تو
هرجایی دود و دم باشه ، نگاه کنی پلاسی تو

خونه که تنهایی فقط حتی کنار مادرت
رسم و رسوم تموم شده ، نفرت و پوله باورت

جنس مخالف می بینی می خواد بتیغتت فقط !
احساس عشق رو توو دلت از بچگی کردی سقط

رفیق  تو فندکته ، سیگارتو دود میکنی
پا میذاری رو اسم دوست ، چون که میگی سود میکنی

پدر کیه؟ مادر کیه؟ ، پیوند خونی نداری
از همه دوری آخه تو به جیب که پولی نداری

حکومت پول توی شهر ، حاکمش هم سکه و بانک
یکم که اعتراض کنی ، می شنوی تو صدای تانک !

خونه خرابت می کنن ، لالمونی کار ِ عاقلاست !
تیغ با رگت آشنا میشه ، روح تو بعد پیش خداست

حسرت زندگی خوب توو شهر گرگا توو دلت
اونقَده بدبختی تو که میگی خدا کرده ولِت !

دُرسته بَرّه باشی تو خورده میشی به دست گرگ
اما یقینا" گرگ نشی پیش خدا هستی بزرگ

حاکم شهر رو بسوزون توی دلت بزار برو
جسمتو ول کن نذاری اون بگیره روحه تو رو

این روزا هم می گذره و قیامتم یه روز میاد
حکومت پول و ریا ، زیر سوال میره زیاد

آتیش می گیرن حاکما ، اما تو گل بو می کنی
جهنمت تموم میشه ، بهشتتو رو می کنی

دنیا بهشته حاکما ، جهنم و وحشت ِ تو
آخرتت یه باغ سبز ، تموم شده حسرت تو


 

جهنم و بهشت تو همین دنیاست به خدا....




:
نوشته شده در شنبه 88 مهر 18ساعت 12:41 عصر توسط زهرا| |


Design By : Theam.TK