سلام- چه عجب
در وجود پاك نسترنهاي جوان باغچه ، آشوب عشق به پا شده و دلشان مملو از خرابي هاست ، پروانه هاي سرگردانشان را ديگر ندارند زيرا كه نتوانستند روزهاي با آنها بودن بگويند كه دوستشان دارند .
با سكوت به روزم !
سلام
احوال شما
در مورد اون ايميله چيزي نگفتيد!!!!!
خوشحال شدم اومدين ولي بازم ...............!!!!
اين شعرتون هم خيلي قشنگ بود
منو ياد داستان زندگي يه بنده خدايي انداخت
بازم سر بزن
يا علي
سلام ممنون كه سر زدي شعر زيبايي بود
اميدوارم موفق باشي
باي
چطورين؟
يعني من اينقدر بد شدم كه ديگه سراغي از من تنها نميگيري
باشه اگر نميخواهي كه بيايي وسراغي از من بگيري بدون من به يادت هستم ودعات ميكنم
سلام دوست خوبم
وبلاگ خيلي خوبي داري
شعر زيبايي بود
موفق باشي ...
خسته نباشيد
مطلب واقعا جالبي بود
در غمت اي گل وحشي من اي خسرو من
جور مجنون ببرم تيشه فرهاد كشم
سال ها مي گذرد حادثه ها مي ايد
انتظار فرج ازنيمه خرداد كشم
موفق باشيد
حال ديشب من رو به ترسيم كشيده بوديد !
سلام وبلاگ جالبي داريد اميدوارم موفق باشيد
از عاشقي ، به رنگ تمنا خسته ام
از آسمان آبي دنيا خسته ام
امروز را به دست غريبه ها سپرده ام
از زل زدن به صورت فردا خسته ام
سرگشته تر ز خود به دنيا نديده ام
از روي اين جماعت شيدا خسته ام
شادي دگر ز عالم ما رخت بر بسته است
از سر زدن به عالم سودا خسته ام
گنج را خسرو ربود
رنج را فرهاد برد...
آخييييييييييييييييييييييييييييييي
دلم گرفت