همسفر عشق
زندگی به روال خویش درگذر است. من و خدا گاه قهر و گاه آشتی میکنیم. آنکه قهر میکند، منم. آنکه قهرم را تحویل نمیگیرد خداست. و آنگاه میبخشمش و خدا میخندد. هنوز خنده خدا را می بینم و از این بابت از او ممنونم... میدهد که تلخی چای را بهش هدیه میدهم. میشد که چای مزه غالب باشد.. باتوست که کدام را انتخاب کنی؟ مجموعه زیبایی و زشتی و سیاهی و سپیدی و رنج و شادی... باید گلچین بود حتی اگر گل، خاری در آغوش دارد.
همهچیز شیرین است. بهشیرینی همین توت خشک که زیر زبانم ذره ذره مزهاش میکنم و آن قدر لذت
همه زندگی.. همه دنیا همین است!
:
Design By : Theam.TK |